دانلود مقاله در مورد راز ختم نبوت 56 ص

دسته بندي : مقاله » مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 56 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏راز ختم نبوت
‏ظهور دين اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام‏ ‏بوده است . ‏مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی كرده‏اند .
‏هيچ گاه برای آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد‏ (ص) ‏پيغمبر ديگری خواهد آمد يا نه ؟ چه ، قرآن كريم با صراحت ، پايان يافتن‏ ‏نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . ‏در ميان مسلمين‏ ‏انديشه ظهور پيغمبر ديگر ، مانند انكار يگانگی خدا يا انكار قيامت ، با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
‏تلاش و كوششی كه در ميان دانشمندان اسلامی در اين زمينه به عمل آمده‏ ‏است ، تنها در اين جهت بوده كه می‏خواسته‏اند به عمق اين انديشه پی ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند .
‏وارد بحث ماهيت وحی و نبوت نمی‏شويم . ‏قدر مسلم اين است كه وحی ، تلقی و دريافت راهنمايی است از راه اتصال ضمير ‏به غيبت و ملكوت . ‏نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان‏ ‏ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب . ‏نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ می‏گردد . ‏همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه می‏كند ، كه‏ : ‏آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش‏ ‏استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن‏ ‏طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق‏ ‏مقتضيات دوره‏ها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ‏ظهور پياپی پيامبران‏ ‏، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت است كه‏ ‏نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير می‏كرده است و بشر در هر دوره‏ای‏ ‏نيازمند پيام نوين و پيام‏آور نوينی بوده است . ‏با اين حال ، چگونه‏ ‏می‏توان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی‏ ‏كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل می‏كند يكسره خراب گردد و ديگر پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟ از اينها همه گذشته ، چنانكه می‏دانيم در فاصله ميان
2
8
‏پيامبران صاحب شريعت مانند نوح و ابراهيم و موسی و عيسی يك سلسله‏ ‏پيامبران ديگر ظهور كرده‏اند كه مبلغ و مروج شريعت پيشين بوده‏اند . ‏هزاران نبی بعد از نوح آمده‏اند كه مبلغ و مروج شريعت نوحی بوده‏اند ، همچنين بعد از ابراهيم و غيره . ‏فرضا انقطاع نبوت تشريعی را بپذيريم و بگوييم با شريعت اسلام شرايع ختم شد ، چرا نبوتهای تبليغی بعد از اسلام‏ ‏قطع شد ؟ چرا اينهمه پيامبر بعد از هر شريعتی ظهور كردند و آنها را تبليغ‏ ‏و ترويج و نگهبانی كردند ، اما بعد از اسلام حتی يك پيامبر اينچنين نيز ظهور نكرد ؟ اينهاست پرسشهايی كه از انديشه ختم نبوت ناشی می‏شود . ‏اسلام كه خود عرضه كننده اين انديشه است پاسخ اين پرسشها را داده است‏ . ‏اسلام انديشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسيم كرده است كه نه تنها ابهام و ترديدی باقی نمی‏گذارد ، بلكه آن را به صورت يك فلسفه بزرگ در می‏آورد . ‏از نظر اسلام ، انديشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشريت و كاهش‏ ‏استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دليل بی‏نيازی بشر از پيام‏ ‏الهی است و نه با پاسخگويی به نيازمنديهای متغير بشر در دوره‏ها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلكه علت و فلسفه ديگری دارد . ‏قبل از هر چيز لازم است با سيمای ختم نبوت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده‏ ‏است آشنا بشويم و آن را بررسی كنيم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دريافت‏ ‏داريم . ‏در سوره احزاب آيه 40 ‏چنين می‏خوانيم : « ‏ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين » . 9
‏محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، همانا او فرستاده خدا و پايان‏ ‏دهنده پيامبران است ( 1 ) . ‏اين آيه رسما حضرت محمد ( ‏صلی الله عليه و آله ) ‏را با عنوان " ‏خاتم‏ ‏النبيين " ‏ياد كرده است . ‏كلمه " ‏خاتم " ‏به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چيزی‏ ‏است كه به وسيله آن به چيزی پايان دهند . ‏مهری كه پس از بسته شدن نامه‏ ‏بر روی آن می‏زدند به همين جهت " ‏خاتم " ‏ناميده می‏شد ، و چون معمولا بر روی نگين انگشتری ، نام يا شعار مخصوص خود را نقش می‏كردند و همان را بر روی نامه‏ها می‏زدند ، انگشتری را " ‏خاتم " ‏می‏ناميدند . ‏در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ‏ختم " ‏استعمال شده است مفهوم‏ ‏پايان دادن يا بستن را می‏دهد . ‏مثلا در سوره يس آيه 65 ‏چنين می‏خوانيم : « ‏اليوم نختم علی افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ». ‏پاورقی : . 1 ‏يكی از عادات عرب و بعضی از ملل ديگر " ‏پسر خواندگی " ‏بود و اسلام آن را منسوخ كرد
4
. " ‏پسر خوانده " ‏در ارث و روابط خانوادگی‏ ‏همانند پسر واقعی به شمار می‏رفت . ‏رسول اكرم آزاد شده‏ای داشت به نام زيدبن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت‏ ‏نيز به شمار می‏رفت . ‏مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعی رفتار كند ، همچنانكه خود آنها می‏كردند . ‏مفاد اين آيه اين است : ‏محمد را پدر هيچ يك از مردان خود ( ‏زيد بن‏ ‏حارثه يا شخص ديگر ) ‏نخوانيد ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان‏ ‏دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد . 10
‏در اين روز به دهانهای آنها مهر می‏زنيم و دستهاشان با ما سخن می‏گويند و پاهاشان بر آنچه به دست آورده‏اند گواهی می‏دهند . ‏لحن آيه مورد بحث خود می‏رساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن‏ ‏نبوت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امر‏ی‏ شناخته بوده است . ‏مسلمانان همان طوری كه محمد را " ‏رسول الله " ‏می‏دانستند ، " ‏خاتم‏ ‏النبيين " ‏نيز می‏شناختند . ‏اين آيه فقط يادآوری می‏كند كه او را با عنوان‏ ‏پدر خوانده فلان شخص نخوانيد ، او را با همان عنوان واقعی‏اش كه رسول‏ ‏الله و خاتم النبيين است بخوانيد . ‏اين آيه فقط به جوهر و هسته مركزی انديشه ختم نبوت اشاره می‏كند و بر آن چيزی نمی‏افزايد . ‏در سوره حجر آيه 9 ‏چنين آمده است : « ‏انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ». ‏ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم البته خود نگهبان آن هستيم . ‏در اين آيه با قاطعيت كم نظيری از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودی سخن رفته است . ‏يكی از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديلهايی است‏ ‏كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ می‏داده است و به همين جهت آن‏ ‏كتابها و تعليمات ، صلاحيت خود را برای هدايت مردم از دست می‏داده‏اند‏ . ‏غالبا پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف‏ ‏يافته پيشينيان خود بوده‏اند . 11
‏گذشته از انبيائی كه صاحب كتاب و شريعت و قانون نبوده و تابع يك‏ ‏پيغمبر صاحب كتاب و شريعت بوده‏اند ، مانند همه پيامبران بعد از ابراهيم تا زمان موسی و همه پيامبران بعد از موسی تا عيسی ، پيامبران‏ ‏صاحب قانون و شريعت نيز بيشتر مقررات پيامبر پيشين را تاييد می‏كرده‏اند . ‏ظهور پياپی پيامبران تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگی و نيازمندی‏ ‏بشر به پيام نوين و رهنمايی نوين نيست ، بيشتر معلول نابوديها و تحريف‏ ‏و تبديل‏های كتب و تعليمات آسمانی بوده است . ‏بشر چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمی و دينی ناتوان بوده‏ ‏است ، و از او جز اين انتظاری نمی‏توان داشت
5
. ‏آنگاه كه بشر می‏رسد به‏ ‏مرحله‏ای از تكامل كه می‏تواند مواريث دينی خود را دست نخورده نگهداری‏ ‏كند ، علت عمده تجديد پيام و ظهور پيامبر جديد منتفی می‏گردد و شرط لازم ( ‏نه شرط كافی ) ‏جاويد ماندن يك دين ، موجود می‏شود . ‏آيه فوق به منتفی شدن مهمترين علت تجديد نبوت و رسالت از تاريخ نزول‏ ‏قرآن به بعد اشاره می‏كند ، و در حقيقت ، تحقق يكی از اركان ختم نبوت را اعلام می‏دارد . ‏چنانكه همه می‏دانيم در ميان كتب آسمانی جهان تنها كتابی كه درست و به‏ ‏تمام و كمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . ‏بعلاوه ، مقادير زيادی از سنت رسول به صورت قطعی و غير قابل ترديد در دست است كه از گزند روزگار مصون مانده است . ‏البته بعد توضيح خواهيم داد كه وسيله الهی‏ ‏محفوظ ماندن كتاب آسمانی مسلمين ، رشد و قابليت بشر اين دوره است كه‏ ‏دليل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان اين عهد است . 12
‏در حقيقت ، يكی از اركان خاتميت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی كه‏ ‏می‏تواند حافظ و نگهبان مواريث علمی و دينی خود باشد و خود به نشر و تبليغ و تعليم و تفسير آن بپردازد . ‏درباره اين مطلب بعد بحث خواهيم‏ ‏كرد . ‏در سراسر قرآن اصرار عجيبی هست كه دين ، از اول تا آخر جهان ، يكی‏ ‏بيش نيست و همه پيامبران بشر را به يك دين دعوت كرده‏اند . ‏در سوره‏ ‏شوری آيه 13 ‏چنين آمده است : « ‏شرع لكم من الدين ما وصی به نوحا و الذی اوحينا اليك و ما وصينا به‏ ‏ابراهيم و موسی و عيسی ». ‏خداوند برای شما دينی قرارداد كه قبلا به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحی كرديم و به ابراهيم و موسی و عيسی نيز توصيه كرديم . ‏قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می‏كرده‏اند " ‏اسلام " ‏می‏نهد . ‏مقصود اين نيست كه در همه‏ ‏زمانها به اين نام خوانده می‏شده است ، مقصود اين است كه دين دارای‏ ‏حقيقت و ماهيتی است كه بهترين معرف آن ، لفظ " ‏اسلام " ‏است . ‏در سوره آل عمران ، آيه 67 ‏درباره ابراهيم می‏گويد : « ‏ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما » . ‏ابراهيم نه يهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . ‏و در سوره بقره آيه 132 ‏درباره يعقوب و فرزندانش می‏گويد : 13
« ‏و وصی بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنی ان الله اصطفی لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ‏ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود چنين وصيت كردند : ‏خداوند برای شما دين انتخاب كرده است ، پس با اسلام بميريد . ‏آيات قرآن در اين زمينه زياد است و نيازی به ذكر همه آنها نيست . ‏البته پيامبران در پاره ای از قوانين و شرايع با يكديگر اختلاف‏

 
دسته بندی: مقاله » مقالات فارسی مختلف

تعداد مشاهده: 4012 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 56

حجم فایل:63 کیلوبایت

 قیمت: 6,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل