تحقیق تفسير سوره جن 50 ص ( ورد)
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 62 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تفسير سوره جن
قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالو انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الی الرشید
در این آیه شریفه رسول گرامی خود را دستور داده که داستان زیر را برای امتش نقل کند. و منظور از اینکه بگوید به من وحی شده این است که خدا به من وحی کرده، و مفعول کلمه استمع قرآن است، البته در ظاهر آیه نیامده است، چون کلام بر آن دلالت داشته و کلمه نفر به معنای جماعت است که شامل سه نفر تا نه نفر می شود. این طور مشهور است، ولی بعضی گفته اند که از سه تا چهل نفر را شامل می شود.
و کلمه عجب بفتحه عین و فتحه جیم به معنای چیزی است که بخاطر غیر عادی بودن آن آدمی را به تعجب وا دارد. و اگر قرآن را عجب خواندند برای همین بود که کلامی است خارق العاده هم در الفاظش و هم در معانی و معارفش، مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه این کلام از شخصی صادر شده که بی سواد است نه می تواند بنویسد و نه می تواند بخواند.
کلمه رشد بمعنای رسیدن بواقع در هر نظریه است که خلاف آن یعنی به خطا رفتن از واقع راغی می رساند.
و معنای آیه این است که ای رسول به مردم بگو به من وحی شده یعنی خدا به من وحی کرده که چند نفری از« جن» قرآن را شنیدند و وقتی به قوم خود بر گشتند بایشان گفتند: ما کلامی را شنیدیم خواندنی که کلامی خارق العاده بوده است و بسوی عقائد و اعمالی دعوت می کرد که دارنده آن عقائد و اعماتل را باصابه واقع و رسیدن بحقیقت سعادت پیروز می گرداند.
3
گفتاری پیرامون جن
کلمه جن بمعنای نوعی از مخلوقات خدا است که از حواس ما مستوراند و قرآن کریم وجود چنین موجوداتی را تصدیق کرده است و در آن باره مطالبی را بیان کرده است اول اینکه: این نوع مخلوقات قبل از نوع بشر خلق شده اند و دوم اینکه این نوع مخلوقات از جنس آتش خلق شده اند.و در این باب فرموده: جان را ما قبلا از آتشی سموم آفریده بودیم.
و سوم اینکه اين نوع مانند انسان زندگي و مرگ و قيامت دارند ودر اين باب فرمود: اولئك الذين حق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن والانسان اينان كسانيند كه همان عذابها كه امتهاي گذشته جني و انسي را منقرض كرده بود برايشان حتمي شده.
و چهارم اينكه اين نوع از جانداران مانند ساير جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد وتكاثر دارند ودر اين باره فرمود: و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن واينكه مرداني از انس بودند كه بمرداني از جن پناه مي بردن «جن_6». پنجم اينكه اين نوع مانند نوع بشر داراي شعور و اراده است و علاوه بر اين كارهائي سريع و اعمالي شاقه را ميتواند انجام دهند كه از نوع بشر ساخته نيست همچنانكه در آيات مربوطه بقصص سليمان عليه السلام و اينكه جن مسخر آنجناب بودند و نيز در قصه شهر سبا آمده است. ششم اينكه جن هم مانند انس مؤمن وكافر دارند بعضي صالح و بعضي فاسدند ودر اين باره آيات زير را ميخوانيم وما خلقت الجن والانس الاليعبدون من جن والانس را خلق نكرديم مگر براي اينكه مرا عبادت كنند انا سمعنا قرانا عجبا يهدي الي الرشد فامنا به جن وانا منا المسلمون و منا القاسطون واين مائيم كه مسلمانان و دادگران از مايند جن قالوا يا قومنا انا سمعنا كتابا انزل من بعد موسي مصدقا لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم يا قومنا اجيبوا داعي الله گفتند اي قوم ما آگاه باشيد كه ما كتابي را شنيديم بعد از موسي نازل شده كه كتابهاي آسماني قبل را تصديق دارد كتابي است كه بسوي حق و بسوي طريق مستقيم هدايت مي كند اي قوم ما منادي خدا را اجابت كنيد.
آيات ديگريكه به ساير خصوصيات جنيان اشاره مي كند. از كلام خدايتعالي استقاده مي شود كه ابليس از طائفه جن بوده و داراي فرزنداني و قبيله اي است چون در قرآن ميخوانيم:
كان من الجن ففسق عن امر ربه او از جن بوده و در آخر از امر پروردگارش سر پيچي كرد و نيز ميخوانيم: افتخذونه و ذريته اولياء من دوني آيا ابليس و ذريه او را بجاي من اولياء خود ميگيريد و نيز ميخوانيم:
3
انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم. و او و قبيله اش از جائي كه شما ايشانرا نبينيد ميبينيد
فامنا به ولن نشرك بربنا احدا
اين جمله از ايمان جنيان بقرآن و تصديق آن باينكه حق است خبر ميدهد و جمله ولن نشرك بربنا احدا بمعناي ايمانشان به قرآنرا تاكيد مي كند و مي فهماند كه ايمان جنيان بقرآن همان ايمان به خدائي است كه قرآن را نازل كرده در نتيجه رب ايشان هم همان خدا است و ايمانشان به خداي تعالي ايمان توحيدي است يعني احدي را ابدا شريك خدا نمي گيرند.
وانه تعالي جد ربنا ما اتخذ صاحبةو لاولدا
مفسرين كلمه جد را بعظمت و بعضي به بهره معنا كرده اند و آيهء شريفه در معناي تاكيديست براي جملهء: ولن نشرك بربنا احدا و قرائت مشهور كلمه انه را بفتحه همزه خوانده و بعضي آنرا در خصوص اين آيه بكسره همزه و در آيات بعدش كه دوازده آيه است بفتحه همزه خوانده اند و درست هم همين است چون سياق ظهور در اين دارد كه آيات حكايت كلام جن است. و اما قرائت بفتحه وجه روشني ندارد بعضي ها آنرا توجيه كرده اند باينكه جمله وانه الخ عطف است بر ضمير مجرور در جملهء آمنابه و تقدير كلام آمنابه وبا نه تعالي جدربنا الخ است ميخواهد از جنيان خبر دهد كه باينكه نسبت بنفي صاحب و ولد براي خدا كه بت پرستان بدان معتقدند ايمان دارند.
لكن اين توجيه بر اساس نحويين كوفي درست در مي آيد كه عطف بر ضمير متصل مجرور را جايز دانسته اند و اما بنا بر مذهب بصريها كه آنرا جائز نميدانند بعضي از قبيل فرا و رجاج و ز مخشري بطوريكه از ايشان حكايت شده گفته اند: كه كلمه وانه عطف است بر محل جارو مجرور و محل جارومجرور آمنابه نصب است چون اين جمله در معناي تصديق داريم آنرا مي باشد كه كلمه آنرا مفعول ايمان بمعناي تصديق است و تقدير كلام و صدقنا انه تعالي جدربنا الخ ولي خواننده خود ميداند كه اين توجيه توجيه زوركي است. بعضي ديگر اين قرائت را توجيه كرده اند باينكه در جملهء عطف شده حرف جري در تقدير است و چنين در دو حرف ان و ان شايع است و تقدير كلام آمنا به با تعالي جد ربنا الخ ميباشد. يك اشكال بهمهء اين وجود وارد است چه آنوجهي كه مي گفت جمله وانه الخ عطف بضمير مجرور
4
است و چه آنكه مي گفت عطف بمحل آنست وچه آنكه مي گفت حرف جري در جمله معطوف در تقدير است وآن اشكال اينست با اين سه وجه تنها ميتوان دو آيه: وانه تعالي جد ربنا الخ و آيه و انه كان يقول مفيهنا علي الله را توجيه كرد واما بقيه آياتي كه كلمه ان در اول آن آمده مانند آيهء و انا ظننا ان لن تقول الخ و آيه وانه كان رجال من الانس الخ و آيهء: و انا لمسنا السماء.
قطعا چاره ساز نيست چون معنا ندارد اجنه بگويند ما ايمان آورديم و ياتصديق كرديم كه گمان كرديم انس و جن عليه خدا دري وري نخواهند گفتو باز معنا ندارد گفته باشند ما ايمان آورديم و تصديق كرديم كه رجالي از انس همواره برجالي از جن پناه ميبردند و يا گفته باشند:ما ايمان آورديم و تصديق كرديم كه ما بآسمان نزديك شديم وديديم كه چنين و چنان بود. پس با آن سه توجيه هيچ دردي دواء نمي شود تنها چاره در همانست كه بعضي ازمفسرين ابراز داشته اند وآن اينستكه اگر دو آيه اول با تقدير گرفتن ايمانو يا تصديق تو جيه نمود.
بعضي ديگر از مفسرين مفتوح بودن كلمه انه در آيه مورد بحث را اينطوري توجيه كرده اند: كه اين آيه و همه آياتي كه كلمه ان در آغاز آن آمده عطف است بر جمله: انه استمع نفر الخ و فساد اين توجيه بر كسي پوشيده نيست براي اينكه در اين صورت بايد بگوييم همه آيات در مقام خبر دادن از مطالبي استكه برسولخدا ص وحي شده كه جني ها چنين و چنان گفتند: قل اوحي الي انه استمع الخ بمردم بگو كه بمن وحي شد كه چند نفر از جنيان بصداي تلاوت قرآن گوش دادند و نزد قوم خود شده گفتند كه چنين و چنان گفتند:كه چنين و چنان شده و نيز بمن وحي شده و نيز بمن وحي شده كه انه جد ربنا كه او پروردگار عظيم ماست و نيز به من وحي شده كه بعضي از سفيهان ما عليه خدا دري وري مي گفت. آنوقت اين سوال پيش مي آيد كه كلمه انه و انهم و انا اگر جزء كلام جنيان نبوده و قرآن آنرا زياد كرده كه اين يك زيادي مخل است و نظم كلام را بهم ميزند و اگر جزء گلمات خود جنيان است كه قرآن حكايتش كرده آنوقت رو بر هم ان و ما بعد آن كلام تامي نخواهد بود و بايد چيزي تقدير گرفته شود تا حكايت آ ن صحيح باشد و اگر چيزي تقدير نگيريم عطف شدنش بر جمله ان استمع الخ دردي را دواء نميكند و دقت فرماييد واز اين نكته غفلت نورزيد ساده تر بگوييم كه اگر جنيان گفته بودند: ما قرآني عجيب شنيديم كه چنين و چنان بود وخدايتعالي پروردگار عظيم ما است الخ و افراد نادان ما عليه خدا چنين و چنان گفتند